یك جراح استخوان می گوید: به نظر من یك سری اعمال و حركات وجود دارد كه مغز انسان قادر به انجام نیست و یا اینكه برای آنها برنامه ریزی نشده است. تست زیر این نكته را ثابتمیكند.
تست زیر نمونهی از حركاتی است كه با انجام آن مغز درگیر و گیج میشود. حتی اگر بارها و بارها این عمل را انجام دهید، مغز با سردر گمی زیاد همان نتیجه را نشان خواهد داد و هیچ تغییری بوجود نخواهد آمد.
یعنی شما نمیتوانید، با سعی و تمرین مداوم پای تان را با هوش كنید. چرا كه مغز شما از قبل برنامه ریزی شده است.
این تست بسیار هیجان انگیز تنها چند ثانیه طول میكشد. باور كردنی نیست، ولی كاملا صحت دارد. همین حالا آن را امتحان كنید.
در حالیكه مقابل مانیتورتان نشستید (هر جای دیگر مانند؛ صندلی، مبل...) پای راستتان را كمی بالا آورید و در جهت عقربههای ساعت بچرخانید.
در همین حال با دست راست شماره 6 را در هوا بنویسید. مسیر چرخش پای شما تغییر كرد نه؟!! یعنی پای شما خلاف عقربههای ساعت شروع به چرخیدن كرد. درسته؟
هنوز دانشمندان علتی برای این عكس العمل مغزپیدا نكردهاند. در نتیجه هیچكاری برای تغییر آن نمیتوان انجام داد. جالب بود نه؟!!.... شما میتوانید بارها و بارها این آزمایش را انجام دهید و بارها و بارها همان نتیجه را مشاهده كنید.
به گزارش افکارنیوز، کری خوانی سرخابی های پایتخت زمان و مکان مشخصی نمی خواهد. کافی است هواداران یکی از طرفین به هر دلیلی سر بحث را باز کنند تا انبوهی از اطلاعات فنی و آماری و ... از دو طرف رو شود. به این آمار توجه کنید:
* تعداد ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﻋﻠﯽ ﺩﺍﯾﯽ + ﻣﻬﺪﯼ ﻣﻬﺪﻭﯼ ﮐﯿﺎ + ﻋﻠﯽ ﮐﺮﯾﻤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﺳﭙﻮﻟﯿﺲ = ۲۴۳
* ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﻣﺠﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ = ۲۶۱
* ﺗﻌﺪﺍﺩ گل های ﻋﻠﯽ ﺩﺍﯾﯽ + ﻣﻬﺪﯼ ﻣﻬﺪﻭﯼ ﮐﯿﺎ + ﻋﻠﯽ ﮐﺮﯾﻤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﺳﭙﻮﻟﯿﺲ = ۸۹
* ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﻣﺠﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﻘﻼل =۹۸
بگذار خنده ات خنده ای از ته دل باشد
چنین خنده ای پدیده ای نادر است
هنگامی که هرسلول بدن تو بخندد،
هنگامی که هر بافت وجودت از شادی بلرزد
به آرامشی ژرف دست می یابی ...
امتحــــــــــان کن...
مردی تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده و فقط مقداری بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خود می کرد و در واقع همسر خود را نیز در این مکنت و بدبختی با خود شریک نموده بود.
تا اینکه روزی از روزها او به بستر مرگ افتاد و دیگر برایش مسلم گردید که حتما رفتنی است. بنابراین در لحظات آخر، همسرش را نزد خود خواند. از او خواست در آخر عمری قولی برای او بدهد و آن این بود که تمامی پول هایش را داخل صندوقی گذاشته و در کنار جسد وی در تابوت قرارداده تا او بتواند در آن دنیا آنها را خرج کند. همسرش در حالی که با نگاهی شفقت انگیز به شوهر در حال نزع می نگریست، قسم خورد که به قولش وفا کند.
در روز تشییع و درست وقتی که تمامی مقدمات فراهم شده بود و مامورین گورستان می خواستند میخ های تابوت را بکوبند، زن فریادی کشید و گفت: «صبر کنید یک سفارش او مانده که باید به اجرا بگذارم». سپس کیسه سیاهی را از کیفش بیرون آورده و آن را داخل صندوق کوچک درون تابوت قرار داد.
خواهر خانم که از شرح ما وقع خبردار بود با لحنی سرزنش آمیز به همسر متوفی گفت: «مگه عقل از سرت پریده؟ این چه کاری بود که کردی؟ آخه شوهرت اون پول ها رو چه جوری میتونه تو اون دنیا خرج کنه؟»
زن پاسخ داد: «من فردی با ایمان هستم و قولی را که به همسرم دادم هیچ وقت فراموش نکرده ام. اما برای راحتی او، تمامی پول ها رو به حساب خودم واریز کردم و براش یه چک صادر کردم که بعد از نقد کردنش، بتونه خرجشون کنه».
تعداد صفحات : 33