loading...
زوال اطلسی ها
razieh بازدید : 463 سه شنبه 16 مهر 1392 نظرات (22)

 

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.

معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد،

 زیرا با وجود این که پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد.

دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟

معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکی غیرممکن است.

دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم.

معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟

دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید

razieh بازدید : 176 جمعه 22 اسفند 1393 نظرات (4)

کاش زنگی از آخربه اول بود

 

پیر بدنیا می آمدیم

 

آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم

 

سپس  کودکی معصوم میشدیم ودر

 

نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم

 

 

 

          

 

 

razieh بازدید : 288 جمعه 15 اسفند 1393 نظرات (1)

همیشه هم قافیه بوده اند "سیب" و "فریب"....
همانند سیبی که ادم و حوا را فریب داد ....
و حالا هم میگوییم "سیب" ودوربینهای عکاسی را فریب میدهیم....
تا پنهان کنیم اندوهمان را پشت این لبخندمان.....

razieh بازدید : 173 جمعه 15 اسفند 1393 نظرات (0)

ﻣﺎﺩﺭﻱ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺍ،

ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ

ﺍﺯ ﺑﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﻔﺖ

ﮔﻔﺖ ﻃﺎﻭﻭﺱ ﻣﺸﻮ

ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﯿﺒﺖ ﺧﯿﺰﻧﺪ،

ﮔﺮ ﺷﻮﯼ ﺷﻌﻠﻪ ﺷﻤﻊ،

ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺖ ﺭﯾﺰﻧﺪ

ﮔﻔﺖ : ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻣﺸﻮ،

ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯽ،

ﻻﯼ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﮐﺘﺎﺏ،

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﯿﻤﺎﻧﯽ

ﻧﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺵ ﻧﻪ ﺧﺎﮎ،

ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ ﮐﻨﻨﺪ،

ﻭﺍﻧﮕﻬﯽ ﺫﻫﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ،

ﭘﺮ ﺯ ﻣﺮﺩﺍﺏ ﮐﻨﻨﺪ

ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺧﻠﻖ،

ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺑﺨﺮﻧﺪ

ﻭﺯ ﭘﯽ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻮ،

ﺳﺮ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮﻧﺪ.

ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﻋﺰﯾﺰ

: ﮔﻠﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭ

ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺲ ﻛﻦ

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﮔﻮﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻫﻲ ﺷِﻜﻮﻩ ﻛﻨﻲ

ﺯﻧﺪﮔﻲ ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺒﻴﻨﺪ ﺍﺧﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓِ ﺗﺮﺍ

ﻓﺮﺻﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺻﺮﻑ ﮔﻠﻪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺷﻮﺩ

ﺗﺎ ﺑﺠﻨﺒﻴﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺗﻤﺎﻡ

پاییز ﺩﻳﺪﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﻫﻢ ﺯﺩﻥ ﭼﺸﻢ ﮔﺬﺷﺖ ....

ﻳﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎﻝ ﺟﺪﻳﺪ

ﺑﺎﺯﻛﻢ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﻋﻴﺪ

ﺍﻳﻦ ﺷﺘﺎﺏ ﻋﻤﺮ ﺍﺳﺖ ...

ﻣﻦ ﻭﺗﻮ ﺑﺎﻭﺭﻣﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ

ﺻﺒﺢ ﻳﻌﻨﻲ ﺁﻏﺎﺯ

ﻓﺮﺻﺖ ﺷﺎﺩﻱ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﻴﺪ

ﺻﺒﺢ ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻣﺮﻭﺯ،ﺳﻬﻤﻲ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻭﻋﺸﻖ ﺍﺯﺁﻥِ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺳﺖ !

ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍﻗﺪﺭ ﺑﺪﺍﻥ

ﺣﻴﻒ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﻛﻪ ﺻﺮﻑ ﮔﻠﻪ ﻭﺷﻜﻮﻩ ﺷﻮﺩ

ﺗﺎﺑﺨﻮﺍﻫﻲ ...

ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﺯﻳﺒﺎﺳﺖ

razieh بازدید : 300 یکشنبه 26 بهمن 1393 نظرات (0)

ما دهه 70 دیا:

اعصاب:نداریم

لجباز:بله هستیم

غرور:داریم تا دلت بخواد

رو راست:درست مثل ی اتوبان تو دل کویر

اعتماد به نفس:زیـــــاد

سرسخت:وحشتنـــاک

خونگرم:شدیدا

مهربون:بسیـــــار

زیبا:اوووووووووووووووووووف

به 70 دی بودنمون افتخار میکنیم ....بعــــله... کپی واسه دهه 70یا اجباریه...

razieh بازدید : 255 چهارشنبه 22 بهمن 1393 نظرات (0)

روز مرگم هرکه شیون کند از دور وبرم دور کنید/همه را مست و خراب از می و انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید/مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ/ پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید/شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید/اندرون دل من یک قلمه تاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت/آن جگرسوخته خسته از این دار برفت......وحشی بافقی

razieh بازدید : 293 جمعه 10 بهمن 1393 نظرات (1)

وای، باران؛

باران؛

شیشه پنجره را باران شست .

از دل من اما،

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

آسمان سربی رنگ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .

می پرد مرغ نگاهم تا دور،

وای، باران،

باران،

پر مرغان نگاهم را شست .

خواب رویای فراموشیهاست !

خواب را دریابم،

که در آن دولت خواموشیهاست .

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،

و ندایی که به من میگوید :

گر چه شب تاریک است

دل قوی دار،

سحر نزدیک است

دل من، در دل شب،

خواب پروانه شدن می بیند .

مهر در صبحدمان داس به دست

آسمانها آبی،

پر مرغان صداقت آبی ست

دیده در آینه صبح تو را می بیند .

از گریبان تو صبح صادق،

می گشاید پرو بال .

تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری ؟

نه؟

از آن پاکتری .

تو بهاری ؟

نه،

بهاران از توست .

از تو می گیرد وام،

هر بهار اینهمه زیبایی را .

هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو !

تعداد صفحات : 33

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 231
  • کل نظرات : 66
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 162
  • بازدید سال : 2,297
  • بازدید کلی : 24,816